|
شادی
ارزشهای زندگی |
پیش گفتار
شادی یکی از اصول و ارزشهای زندگی است. بدون شادی، هیچ یک از امکانات و یا موفقیتهای زندگی دلنشین نیست. اگر همهی دنیا را هم داشته باشیم، ولی از شادی غافل باشیم، هر تملک و یا خواستهای سخت و عذاب آور است.
ضروری است به کودکانمان آموزش بدهیم که شاد باشند و دیگران را نیز شاد کنند. شادی ما نباید به قیمت غم و یا سختی دیگران باشد. زمانی میتوانیم به معنای واقعی احساس شادی کنیم که همهی
انسانهای پیرامون ما شاد باشند.
در این کتاب خواهید دید که شادی فقط داشتن لبخند و یا خندهی بی خبری نیست. در واقع، شادی سهیم شدن با دیگران در همهی تجربههای خوب زندگی است. این اصل را به میان خود و کودکمان ببریم.
شادی یعنی:
- بتوانیم دیگران را دوست داشته باشیم و دیگران نیز مارا دوست داشته باشند.
- زمانی که با دوستانمان لحظههای خوبی داشته باشیم.
- از زندگی خود لذت ببریم.
- ما میتوانیم با حرفها و رفتارمان دیگران را شاد کنیم.
- سهیم و شریک شدن در وسایل زندگی و یا امکانات خود با دیگران، شادی آور است.
- داشتن آرزوهای خوب برای دیگران موجب شادی ما میشود.
- احساس خوبی از خود داشتن.
- توانایی دوست داشتن خود و دیگران.
- داشتن لحظههای خوب و خوش با دیگران.
- لذت بردن از زندگی.
هدفها:
- کمک به درک مفهوم شادی
- ارتقا دانش و آگاهی دربارهی شادی
- عینی کردن شادی در زندگی کودکان
- توسعهی شادی در تمام ابعاد زندگی
راهکار ها:
- توانا کردن کودکان در شناخت احساسهای خود
- کمک به کودکان برای لذت بردن از لحظههای زندگی خود به تنهایی و درگروه
- توانمند کردن کودکان در شاد کردن دیگران
- شناخت راههای عملی برای شاد کردن لحظههای زندگی
- تصور دنیایی سرشار از شادی و لذت
فعالیت 1
با کودکان، آن بازی را که خیلی دوست دارند انجام بدهید. سعی کنید آن بازی را بسیار شاد، مهیج و با جنب و جوش اجرا کنید. به کودکان اجازه بدهید تا از انجام آن بازی لذت برند. از آنها بپرسیدچه احساسی دارند؟
قصهای را که کودکان دوست دارند، برای آنها تعریف کنید و فرصت بدهید از شنیدن آن قصه لذت ببرند. باز هم از آنها بپرسید چه احساسی دارند؟
کودکان از انجام چه کاری لذت میبرند؟ دوست دارند نقاشی بکشند، کاردستی درست کنند، نمایش بدهند و یا آواز بخوانند؟ اجازهی انجام این کارها را به کودکان بدهید. بعد ببینید آنها چه احساسی دارن؟
با کودکان مثل همیشه مهربان باشید و با آنها بازی کنید و فضای بسیار شادی را برای آنها به وجود بیاورید. حالا شما چه احساسی دارید؟
فعالیت 2
از کودکان بخواهید به صورت دایره کنار هم بنشینند. شما هم در کنار آنها باشید. به کودکان بگویید که میخواهیم نمایش بدهیم.
بعد از آنها بپرسید چه کسی میتواند نقش یک کودک مریض را بازی کند؟
از داوطلبان دعوت کنید تا به ترتیب وسط دایره بیایید و به نوبت نقش یک کودک مریض را اجرا کنند.
از آنها بپرسید حالا چه کسی میتواند نقش یک کودک شاد را بازی کند؟ کودک شاد چه شکلی است و چه کارهایی را انجام میدهد؟
کودکان را تشویق کنید تا احساس یک کودک شاد را نشان بدهند.
در ضمن، همهی بچهها میتوانند در این نمایش شرکت کنند.
فعالیت 3
یک موسیقی بسیار شاد انتخاب کنید. کودکان میتوانند به این موسیقی گوش بدهند.
حالا به آنها کاغذ سفید و مداد شمعی بدهید. کودکان را تشویق کنید تا براساس موسیقیای که می-شنوند، خطهای رنگی بکشند. خط قرمز، آبی، سبز، زرد و... هرجور که دوست دارند، میتوانند این خط را به رقص دربیاورند.
آنها چه احساسی دارند؟ شما چه احساسی دارید؟
فعالیت 4
کودکان را دور خود جمع کنید. از آنها بپرسید، کدام یک از آنها خوشحال و شاد است؟
مطمئن باشید بسیاری از کودکان اعلام میکنند که خوشحال و شاد هستند.
- چرا خوشحالند؟
- چه اتفاقی افتاده که آنها شاد شدند؟
- چه کسی آنها را خوشحال و شاد میکند؟
شما میتوانید پرسشهای بسیاری دربارهی شادی آنها بپرسید. فقط فرصت بدهید تا همهی کودکان حرف بزنند و نظر بدهند.
- چه چیزهایی موجب میشود تا آنها شاد شوند؟
- چه کاری را انجام بدهند تا خوشحال شوند؟
- وقتی آنها خوشحال و شاد هستند، رفتارشان چگونه است؟
- و ...
فعالیت 5
ترانهی زیر را برای کودکان بخوانید و آنها را تشویق کنید تا همراه شما آن را تکرار کنند.
خوشحال شاد و خندانم
قدر دنیا را میدانم
دست میزنم من
پا میکوبم من
شادانم
بیایید با هم بخوانیم
ترانهی جوانی را
عمر ما کوتاهست
چون گل صحراست
بیایید با هم بخوانیم.
فعالیت 6
به نظر بچهها چگونه میتوان شاد بود؟ چگونه میتوان همیشه شادی را در کنار خود داشت و هیچ وقت آن را از دست نداد؟
همهی پاسخهای کودکان را از آنها قبول کنید.
فعالیت 7
از کودکان بخواهید راحت روی صندلی بنشینند. اگر کسی میخواهد سرش را روی میز بگذارد، به او اجازهی این کار را بدهید. کودکان را تشویق کنید تا چشمهای خود را ببندند، نفس عمیق بکشند وبه حرفهای شما گوش بدهند. در قسمتهایی که نقطه چین شده، کمی مکث کنید.
بدنت را شل کن ... پا، دست، شانه، کمر و... اگر دست خود را مشت کردهای، آن را باز کن و نفس بکش... تو سبک هستی، مثل پر، مثل برگ و مثل قاصدک. تو آنقدر سبک هستی که با وزش یک نسیم به آسمان بلند میشوی... باد تورا با خودش در آسمان میبرد و آرام تو را دریک جای زیبا به زمین می-گذارد... به دور و برت نگاه کن. جایی که هستی بسیار زیباست. تاکنون جایی به این زیبایی ندیدهای...
در این جای زیبا تو میتوانی بازی کنی، بچرخی، بپری و آزادانه هر کاری را که دوست داری، انجام بدهی. میتوانی هر کاری که تورا خوشحال میکند انجام بدهی. هرچیزی که دوست داری در اینجا هست. به هرچیزی که تورا خوشحال میکند، فکر کن. مطمئن باش میتوانی آن را ببینی... از بودن دراین مکان لذت ببر و شاد باش... (به کودکان فرصت بدهید در این حالت باقی بمانند.)
حالا وقت رفتن است... تو میتوانی همیشه به اینجا بیایی و شاد باشی، اما ما میخواهیم برگردیم...
باد دوباره تورا مانند برگ، پر و یک قاصدک بلند میکند... تورا به آسمان میبرد و دوباره در جای قبلی
میگذارد... نفس عمیق بکش... آرام پاهایت را تکان بده ... دستهایت را... سرت را و آرام چشمانت را باز کن.
از کودکان بخواهید تا به نوبت هرچه را که دیدهاند، تعریف کنند. در انجام این کار عجله نکنید...
لازم است هر کودک فرصت کافی داشته باشد تا دیدهها و تصورات خود را بیان کند. ازآنها بپرسید که در آن تصورات:
- چه چیزی موجب شادی تو شد؟
- چگونه شادی خود را نشان دادی؟
- چه کسانی در کنار تو بودند؟
فعالیت 8
از کودکان بپرسید چه کسی را خیلی دوست دارند؟ آیا میتوانند تصویر او را نقاشی کنند؟ به کودکان کاغذ، پاستل و یا هر ابزار نقاشی دیگر بدهید و آنها را تشویق کنید تا تصویر آن فرد را بکشند.
سپس هر کودک توضیح میدهد، کسی را که نقاشی کرده، کیست و چرا اورا دوست دارد. این کار به کودکان فرصت میدهد تا بتوانند احساسهای خود را نسبت به افراد مورد علاقه خود بیان کنند.
از آنها بپرسید آیا با دیدن آن فرد شاد میشوند؟ آیا دوست دارن همیشه کنار او باشند؟ بودن کنار او چه احساسی را به وجود میآورد؟
سپس در فعالیت بعدی از کودکان بخواهید فکر کنند که چه کسی آنها را خیلی دوست دارد؟ چه کسی با دیدن آنها خوشحال میشود؟ چه کسی با آنها بازی میکند و همیشه صمیمی است.
آیا دوست دارند تصویر او را هم نقاشی کنند. به عبارت دیگر هر کودک تصویر کسی را میکشد که او (یعنی خود کودک) را خیلی دوست دارد.
فعالیت 9
بیایید همدیگر را در آغوش بگیریم! (اگر چنانچه منعی درمورد بغل کردن دخترها و پسرها از نظر فرهنگی وجود دارد، لطفأ رعایت کنید و بگویید که دخترها دخترها و پسرها پسرها را بغل کنند)
کودکان میتوانند در آغوش گرفتن را تبدیل به یک بازی جذاب، دوستداشتنی و همیشگی کنند.
کودکان را تشویق کنید تا همدیگر را در آغوش بگیرند و عشق و محبت خود را به دوست خود منتقل کنند.
چگونه میتوانیم دوستمان را در آغوش بگیریم، بدون اینکه آنها را ناراحت کنیم؟
این کار را تا چه حدی با آرامش باید انجام داد؟
این کار را تبدیل به یک تکلیف هفتگی در خانه کنید. یعنی آنها هرروز در خانه اطرافیان خود را در آغوش بگیرند. هرروز اول صبح با کودکان دربارهی تجربههایشان گفتو گو کنید.
فعالیت 10
از کودکان بپرسید که چه نوع بازی را دوست دارند که انجام بدهند. بازیهایی را اجرا کنید که موجب شادی همه شود. به همین دلیل، بازیهایی را که موجب حذف بچهها میشود، کنار بگذارید.
بازی توپ داغ و خنده نیز برای این بخش جالب است، که به این شکل اجرا میشود: کودکان دایره وار
مینشینند. یک توپ به آنها بدهید. هم زمان یک موسیقی نیز پخش کنید. کودکان توپ را به آرامی به سوی همدیگر پرت کنند. هیچکس نباید توپ را نگه دارد؛ چون توپ داغ است و به همین دلیل، هرکودک با عجله توپ را برای دوست خود میفرستد.
میتوانید بخشهای مختلف موسیقی را قطع کنید. هر کودک که در آن لحظه توپ را در دست دارد، به وسط دایره میآید. او باید سه کار جالب انجام بدهد و دیگران را شاد کند. میتواند شعر بخواند، قصه بگوید، یک لطیفه تعریف کند، بچرخد و ... بچهها هم میتوانند، این کارها را از دوست خود درخواست کنند.
این بازی فقط یک قانون دارد: کاری که از کودک خواسته میشود، نباید موجب ناراحتی او یا کسی دیگر شود. فقط کارهایی را از دوستانمان میخواهیم که شادیآور باشد. این بازی لحظههای خوبی را برای کودکان فراهم میکند.
فعالیت 13
با یک قطار بازی چطورید؟
کودکان همیشه از قطار بازی لذت میبرند. اینبار شما میتوانید یک قطار شادی ترتیب بدهید.
مسافران این قطار همه باید شاد باشند. اخموها، غرغروها، گریهکنها و... یا میتوانند پیاده شوند یا
میتوانند شادی را انتخاب کنند و جزو مسافران قطار شوند.
قطار شادی پر پیچ و خم، به جاهای مختلف میرود. سعی کنید در لحظههای مختلف سرعت این قطار را کم و زیاد کنید.
به همراه کودکان میتوانید یک سفر خیالی داشته باشید و به موارد زیر سربزنید:
- افرادی را که دوست دارند
- خانه تک تک بچهها
- مناطق زیبا
- کنار دریا
- شهربازی
- کوهستان
- جنگل
- خانه دوستان
- شهرهای خیالی
- پارک
به این ترتیب بهتر است برای این بازی یک جای بزرگ مانند حیاط و یا یک پارک را انتخاب کنید.
فعالیت 14
کدام یک از کودکان حاضر است در خانهی خود یک مهمانی ترتیب بدهد؟ شما میتوانید با پدر و مادر کودک هماهنگ کنید و یک روز کودکان را به خانهی آنها ببرید.
پذیرایی از میهمانان بسیار شادیبخش است و میهمانی رفتن به خانهی کسی که دوست داریم، بسیار دلنشین است.
بچهها میتوانند برای دوستی که به خانهاش میروند، هدیهای ببرند. شما میتوانید از قبل هماهنگ کنید تا هر بچهای یک هدیه کوچک همراه خود داشته باشد.
فعالیت 15
از کودکان بپرسید، آیا میدانند که میتوانیم با حرفهایمان دیگران را شاد کنیم؟ آیا آنها به خاطر
میآورند که کسی با حرفش آنها را شاد کرده است؟
چه کسی و با چه حرفی موجب شادی آنها شده است؟
کودکان به صورت دایره مینشینند و تجربههای خود را میگویند.
ممکن است بچهها شنیده باشند که:
- مادرشان آنها را دوست دارد.
- کسی به او گفته که چه موهای قشنگی داری.
- چهقدر دست و رویش را تمیز شسته.
- چهقدر مهربان است.
- و ....
کلمهها و جملههایی که دیگران به ما میگویند و یا ما به دیگران میگوییم، میتوانند موجب شادی شوند.
سپس از کودکان بپرسید، آنها با چه کلمههایی میتوانند دیگران را شاد کنند؟
تا به حال آنها با چه کلمههایی دیگران را شاد کردهاند؟
حالا وقتش است که کودکان به نوبت جلو بیایند. سپس همهی بچهها با کلمهها و جملههای خوب او را شاد کنند. یعنی همهی بچهها دربارهی دوستشان یک جملهی خوب میگویند، یک تعریف خوب، یک حرف قشنگ و یا یک رفتار دوستانه.
به ترتیب همهی کودکان جلو میآیند و از سایر دوستان خود حرفهای خوب میشنوند.
فعالیت 16
حالا کودکان میفهمند که میتوانند با حرفهایشان دیگران را شاد کنند، آیا میدانند که میتوانند با این حرفهایشان دیگران را غمگین کنند.
- آیا تا به حال کسی با حرفش آنها را غمگین کرده است؟
- آیا تا به حال آنها کسی را با حرف خود، آزرده و غمگین کردهاند؟
با بچهها دربارهی موارد زیر صحبت کنید:
- چه نوع کلمهها و حرفهایی میتواند تو را غمگین کند؟
- چه کلمههایی موجب میشود تو عصبانی شوی؟
وقتی کسی با حرف و یا رفتارش ما را غمگین میکند، احساس بدی پیدا میکنیم. احساس میکنیم که فرد خوبی نیستیم و از خودمان خوشمان نمیآید.
وقتی ما هم با حرفمان دیگران را غمگین میکنیم، ما هم به آنها احساس بدی میدهیم. آن وقت آنها از خودشان لذت نمیبرند.
فعالیت 17
از کودکان بخواهید دربارهی اینکه "گل باشیم یا خار" صحبت کنند.
آنها میتوانند به کسانی که آنان را غمگین میکنند بگویند: ((به من گل بده، نه خار)) سپس آنها را تشویق کنید تا جملههای محبت آمیزی را تکرار کنند.
فعالیت 18
جعبه شادی
"نیکی" در شهر کوچکی که نه خیلی دور، نه خیلی نزدیک بود، زندگی میکرد. خانهی آنها نزدیک یک باغ بود و او هر روز بعد از ظهر توی باغ میرفت و با دوستانش بازی میکرد. بعضی وقتها هم توی خانه با اسباببازیهایی که داشت بازی میکرد. یک روز بعد از ظهر وقتی که باغ رفت، هیچ بچهای آنجا نبود. او به قسمتهای مختلف باغ رفت تا شاید دوستانش را ببیند، اما هیچکس را پیدا نکرد. بعد زیر سایه درختی نشست و به گلهای اطرافش نگاه کرد.
یکباره چشمهایش آرامآرام سنگین شدند؛ انگار خوابش گرفته بود. ناگهان هوا پر از عطر گل شد؛ گل یاس؛ گل همیشه بهار و ...
نیکی به دور و برش نگاه کرد، دید باغ بسیار زیباتر و سرسبز تر شده است. انگار که درباغ دیگری بود. همه جا پر از پروانه و قاصدک بود و از همه جا صدای جیرجیرکها شنیده میشد. همان موقع یک شاپرک جلو آمد و گفت: ((سلام، از اینکه پیش ما هستی، خیلی خوشحالم.))
نیکی کمی تعجب کرد و گفت: ((من کجا هستم؟))
شاپرک گفت: ((اینجا باغ شادیهاست به باغ شادیها خوشآمدی!))
نیکی با خودش گفت: ((باغ شادیها؟! در باغ شادیها چهکار باید بکنم.))
شاپرک از نیکی خواست که با او بیاید. خودش بال زد و نیکی هم به دنبال او حرکت کرد. شاپرک کنار یک درخت نشست. پای درخت دو جعبه بود. شاپرک یکی از جعبهها را نشان داد و گفت: ((این جعبهی ناشادیهاست.))
نیکی تکرار کرد: ((جعبهی ناشادیها؟ این دیگر چه جعبهای است!))
شاپرک توضیح داد: ((چیزهایی در زندگی ما هستند که نمیگذارند شاد شویم و نمیگذارند از شادیهای زندگیمان لذت ببریم.)) بعد از نیکی پرسید: ((چه چیزهایی تو را غمگین میکند و نمیگذارد شاد باشی؟
نیکی کمی فکر کرد و گفت: ((وقتی کسی مرا هل میدهد و یا با کسی دعوا میکنم، غمگین میشوم و احساس خوبی ندارم.))
شاپرک برگ درختی را برداشت و روی آن نوشت: دعوا کردن با دیگران؛ و آن را در جعبهی ناشادیها انداخت.
بعد هم پرسید: ((دیگر چه چیزی تو را غمگین میکند؟))
نیکی بیشتر فکر کرد و گفت: ((وقتی که نمیتوانم کاری را خوب انجام بدهم، وقتی دیگران به من توجه نمیکنند، وقتی خجالت میکشم که به کسی بگویم اورا دوست دارم، وقتی نمیتوانم حرفهایم را بزنم، وقتی کسی مرا تحقیر میکند، وفتی پدر و مادرم از دستم عصبانی میشوند و ....))
نیکی همینطور میگفت و شاپرک هم آنها را روی برگهای درخت مینوشت و آنها را در جعبه ناشادی میانداخت.
وقتی تمام شد، شاپرک جعبهی دوم را به نیکی نشان داد و گفت: ((این، جعبهی شادیهاست. حالادر آن را باز کن و خوب گوش کن.))
نیکی در جعبه را به آرامی باز کرد. موسیقی قشنگی از آن شنیده میشد و سپس صدایی شنید که میگفت:
- تو میتوانی همهی کارهای خوب را انجام بدهی.
- دیگران را دوست داشته باش تا آنها نیز تو را دوست داشته باشند.
- به دیگران توجه کن.
- آنها را درک کن.
- بگو که دیگران را دوست داری.
- برای انجام کارهای خوب خجالت نکش.
- صبور باش.
- فقط کلمههای محبت آمیز بگو.
- به دیگران کمک کن.
- و همیشه دربارهی خودت و دیگران فکرهای خوب داشته باش.
بعد صدا آرام شد و در جعبه بسته شد.
نیکی با تعجب پرسید: ((اینها چه بودند؟))
شاپرک گفت: ((اینها رازهای شاد بودن هستند. اگر آنها را انجام بدهی، میتوانی همیشه در این باغ بمانی و یا هرجا که میروی، احساس شاد بودن را همراه خودت داشته باشی.))
نیکی گفت: ((من دوست دارم این کارها را انجام بدهم، ولی یادم میرود که چه کار باید بکنم.))
شاپرک بال و پرش را به هم زد و گفت، جعبهی شادیها را به او میدهد و نیکی میتواند هر روز صبح در جعبهی شادی را باز کند. اما این بار فقط یک چیز گفته میشود و او میتواند هر روز راز جدیدی را بشنود.
شاپرک از نیکی خواست، هر بار که جعبهی شادی رازی را به او میگوید، همان را در طی آنروز انجام بدهد.
نیکی خیلی خوشحال شد و قول داد که هر روز به رازی که جعبه میگوید، گوش بدهد و آن کار را انجام بدهد. بعد هم جعبه را از زیر درخت برداشت.
وقتی جعبه را برداشت، ناگهان احساس کرد که دوباره خوابش گرفته است. چشمانش سنگین شد و انگار خوابید. اما وقتی چشمانش را باز کرد، دید که در باغ کنار خانهی خودشان است و جعبه هم در دست-هایش است.
نیکی با خوشحالی به طرف خانهشان دوید تا بتواند اولین راز جعبهی شادی را بشنود.
وقتی قصهی جعبهی شادی را برای بچهها خواندید، به آنها بگویید از فردا صبح جعبهی شادی یک راز را به آنها هم خواهد گفت.
روز بعد، وقتی بچهها به کلاس آمدند، یکی از رازها را براید بچهها بگویید و سعی کنید که آن را همه با هم انجام بدهید.
توجه!
شما میتوانید با کمی خلاقیت، جعبهی شادی را درست کنید. هر روز روی نوار، یک راز را بخوانید و دستگاه پخش صوت را داخل یک جعبه بگذارید تا از درون آن صدا و رازها پخش شود.
فعالیت 19
هر روز صبح یکی از رازها را برای کودکان بخوانید و آن روز سعی کنید که آن مورد را با همهی کودکان انجام بدهید.
- چه کارهایی میتوانید بکنید؟
- چه برنامههایی میتوان ترتیب داد؟
- چگونه میتوان آن را در هر لحظه پیش برد؟
به کودکان بگویید که ممکن است، در طی روز اشتباه هم بکنیم و یادمان برود که مثلأ باید صبور باشیم و یا کلمههای محبت آمیز بگوییم. فقط همه با هم کمک میکنیم تا این رازها را به شکل دقیق انجام بدهیم.
فعالیت 20
متن زیر را برای کودکان بخوانید و سپس دربارهی معنی آن با هم گفتوگو کنید.
یک لبخند
مانند رنگین کمان است
و فکرهای خوب
پروانههایی هستند
که بال میزنند و خوبی را پخش میکنند
و حرفهای ما
میتوانند مانند گلهایی باشند
که عطرهای خوشی را پخش میکنند
بیایید از این رنگین کمان سر بخوریم
بیایید پروانه شویم
عطر گلها را به خودمان بزنیم
بیایید که سبک باشیم
بیایید باهم این آواز را بخوانیم
و به دیگران نیز یاد بدهیم
فعالیت 21
کارتهای شادی درست کنید و هر روز وقتی کودکان به خانه میروند، این کارتها را با خود به خانه ببرند و در خانه نیز کار کنند.
روی کارتهای شادی روزانه همان رازی نوشته شده است که در ابتدای صبح اعلام شده است.
کارتها را با نشانههای زیبا تزیین کنید. روی آنها یک نقاشی کوچک بکشید. برای این کارتها با کمک جعبههای جمع آوری شده و تزیین شده یکجا درست کنید. (درست کردن جعبهی شادی میتواند یک فعالیت باشد.)
توجه !
این فعالیت را باید به شکل جدی هر روز انجام داد و آن را پیگیری کرد. فکر نکنید که اعلام آن کافی است. برای هر روز باید فعالیتی را ترتیب داد و مهمتر اینکه خود مربی نیز آن راز را به خوبی انجام بدهد.
فعالیت 22
داشتن احساس "آزادی"، نیز موجب شادی میشود. تا زمانی که مزاحم دیگران نشویم و به حقوق دیگران احترام بگذاریم، آزادی بسیار بسیار دلنشین و شادیآور است. حالا یک کار آزاد انجام میدهیم تا احساس شادی را با هم تجربه کنیم:
- یک سینی بزرگ تهیه کنید.
- در آن رنگ بریزید.
- در جلوی سینی، یک کاغذ متری بزرگ پهن کنید.
- کودکان را تشویق کنید کفش و جورابهای خود را در بیاورند.
- بچهها به نوبت روی سینی رنگ میروند.
- سپس با پاهای رنگی روی کاغذ حرکت میکنند.
- کودکان را آزاد بگذارید تا به قسمتهای مختلف کاغذ بروند.
- در پایان، بچهها میتوانند پاهای خود بشویند.
توجه!
بعضی از بچهها خیلی دوست ندارند، دست و پاهایشان را رنگی و کثیف کنند. به هر دلیلی این کار ممکن است موجب آزار آنها شود. فراموش نکنید که این گروه از کودکان را مجبور به انجام این کار نکنید.
فعالیت 25
از کودکان بخواهید برای روز بعد هر کدام برای خود و برای یک نفر دیگر خوراکی بیاورند. این خوراکیها میتوانند لقمههای ساده، میوه و انواع غذاهای سالم باشد.
روز بعد همهی کودکان خوراکیها را روی میز میگذارند و در غذاهای خود با هم سهیم میشوند. یعنی همه اجازه دارند از خوراکیهای یکدیگر بخورند.
در آخر برنامه از کودکان بپرسید، چه احساسی دارند؟
در یک فعالیت دیگر از بچهها بخواهید که در استفاده از مدادرنگی، دفتر نقاشی و اسباببازیهای خود با هم سهیم و شریک شوند.
حالا چه احساسی دارند؟
از کودکان بخواهید روی دفتر نقاشی دوست خود و با وسایل نقاشی همان کودک یک یادگاری بکشند.
- هر کدام از بچهها چه احساسی دارند؟
- آنهایی که روی دفتر دیگران نقاشی کشیدند، چه احساسی دارند؟
- کسانی که روی دفترشان نقاشی کشیده شده، چه احساسی دارند؟
فعالیت 26
قصه
مهرداد یک پسر بچهی زورگو بود. او به غیر از خودش به کسی فکر نمیکرد و به همه دوستانش در کوچه و مهدکودک زور میگفت. اگر چیزی را میخواست با دعوا میگرفت، پدر و مادرش را عصبانی میکرد و با خواهر و برادرهایش نامهربان بود. به همین دلیل هیچ دوستی نداشت و همیشه تنها بود.
یک روز که مهرداد مثل همیشه تنهایی بازی میکرد، شروع کرد به دویدن، که ناگهان به خانم همسایه خورد که تازه از خرید آمده بود. خانم همسایه، به زمین افتاد و تمام خریدهایش روی زمین پخش شد. شیشه شیرش شکست و میوهها و سبزیها روی زمین ریختند.
مهرداد خیلی زود بلند شد و اصلا به روی خودش نیاورد که اتفاقی افتاده است. حتی معذرتخواهی هم نکرد و به راهش ادامه داد. وقتی به عقب نگاه کرد، دید که خانم همسایه به سختی از روی زمین بلند شد و سپس با زحمت زیاد وسایل خود را جمع کرد. خانم همسایه نه سر او داد کشید و نه چیزی به او گفت فقط لبخندی زد و گفت: «حتما خیلی عجله داشتی که میدویدی! جایی میخواستی بروی؟» مهرداد حرفی نزد. اما انگار خانم همسایه با نگاهش میگفت: «میآیی اینها را با هم جمع کنیم؟ کمرم خیلی درد میکند.»
مهرداد جلو آمد و به او کمک کرد. آرامش و مهربانی خانم همسایه مهرداد را به یاد مادربزرگش انداخت.
خانم همسایه با پایش خرده شیشههای شیر را کنار زد و گفت: «باید شیشهها را جمعآوری کنیم. اگر خدای نکرده بچهای زخمی شود، چه کار کنیم. حتماً هم تو ناراحت میشوی و هم من.»
سپس خانم همسایه گفت: «میآیی به من کمک کنی تا این سبزیها و میوهها را به خانهام ببرم.» و به مهرداد لبخندی زد.
مهرداد هم لبخندی زد و با خانم همسایه به راه افتاد.
وقتی آنها رسیدند، خانم همسایه گفت: «دوستداری غروب که شد، به خانهی من بیایی تا برایت یک شربت خوب درست کنم.»
مهرداد خندید و قبول کرد که غروب به خانه همسایه برود.
* * *
غروب وقتی مهرداد به خانهی همسایه رفت، گربه کوچولویی را دید که در آن خانه زندگی میکرد. خانم همسایه برای مهرداد تعریف کرد که گربهاش چه کارهایی میتواند انجام بدهد.
او مدت زیادی با گربه بازی کرد و به او غذا داد، بعد از خانم همسایه پرسید: «من میتوانم هر روز صبح به این جا بیایم و به گربهی شما غذا بدهم؟»
خانم همسایه هم با خوشحالی این درخواست را پذیرفت و گفت: «البته که میتوانی! تو هر وقت که دوستداشتی، میتوانی پیش ما بیایی.»
مهرداد با لبخندی که روی لبهایش بود، از خانم همسایه خداحافظی کرد و به طرف خانهشان به راه افتاد.
او احساس خوبی داشت. از این که به خانم همسایه کمک کرده بود، از این که به گربهی او غذا داده بود و از این که کسی برای روزهای بعد منتظرش بود، احساس خوبی داشت.
او آنقدر احساس خوبی داشت که دلش میخواست به همه کمک کند. دلش میخواست به همه کسانی که میدید، سلام کند. دلش میخواست شادی را بین همه تقسیم کند.
فعالیت 27
- نظر کودکان را دربارهی مهرداد بپرسید. آنها دربارهی او چه فکر میکنند؟
- آیا آنها هم وقتی کار خوبی در زندگی انجام میدهند، احساس خوشحالی میکنند؟
- هر یک از بچهها با انجام چه کارهایی احساس خوشحالی میکنند؟
- چه کارهای خوبی را در خانه انجام بدهند تا احساس خوشحالی کنند؟
- در مهدکودک چهطور؟
فعالیت 28
برای کودکان یک مقوای بزرگ در اندازهی 70×100 تهیه کنید. از کودکان بخواهید به کمک هم تصویر یک دنیای شاد را نقاشی کنند. (یا تصاویر روزنامه و مجلات را بریده و بچسبانند) در پایان، این نقاشی مشارکتی را به دیوار کلاس نصب کنید.
فعالیت 29
- کاغذهای A4 را از کنار به هم بچسبانید. بدینترتیب یک نوار کاغذی درست میشود.
- کودکان را تشویق کنید تا روی این نوار کاغذی تصویر انسانهایی را بکشند که دستهای یکدیگر را گرفتهاند.
- هر کودک یک انسان میکشد و دست آدمک خود را در دست آدمک نقاشی شدهی دوستش میگذارد.
- فقط انسانهایی را نقاشی کنیم که شاد هستند و شادی را به هم هدیه میدهند.
فعالیت 30
به نظر کودکان نشانهی شادی چیست؟
هر کودک میتواند این نشانه را درست کند. نشانهی شادی میتواند یک لب خندان، بادکنک، بستنی، خورشید، پروانه، ماهی، قلب و یا یک قاصدک باشد و یا هر چیز دیگری که کودکان دوست دارند.
هر کودک نشانهی خود را نقاشی میکند.
سپس بچهها دور نشانهی خود را قیچی میکنند و روی یک مقوا میچسبانند.
دربارهی نشانهها صحبت کنید. کدام یک از این نشانهها به نظر کل گروه به شادی نزدیکتر است. آیا بچهها میتوانند یک نشانه را انتخاب کنند؟ نشانهای که انتخاب میشود، نشانهی شادی کلاس شماست.
آن نشانه را به سردر کلاس بچسبانید تا همیشه شادی در کنار شما باشد. همهی بچهها میتوانند نشانهی شادی را نقاشی کنند و به دیگران هدیه بدهند.
فعالیت 31
آرزوهای خوب
آیا کودکان آرزویی دارند؟ هر کسی میتواند آرزوی خود را با صدای بلند بگوید.
آیا بچهها تا به حال برای دیگران آرزو کردهاند؟ آیا میشود برای دیگران هم آرزوهای خوب داشت؟
از همهی بچهها به ترتیب بخواهید برای دو نفر آرزوی خوب بکنند. این دو نفر میتوانند دوستان، اعضای خانواده و یا هر کسی باشد که کودک آنها را میشناسد.
فعالیت 32
از کودکان بخواهید آرام روی صندلیهایشان بنشینند. آنها میتوانند، روی زمین هم دایرهوار بنشینند.
از آنها بخواهید آرام نفس بکشند و به چیزهای خوب فکر کنند. به یک زمین سرسبز، به دریا، به آب و هوای خوب، به پرندههای زیبا، به پروانههای رنگارنگ، به ماه و ستارهها، به پدر و مادر، به کسانی که دوست دارند، به گل، هدیه، مهربانی، نوازش، بوسه و ...
حالا از آنها بخواهید با هر نفسی که میکشند، مهربانی و محبت را به درون خود ببرند.
- مهربانی
- مهربانی
- مهربانی
- و ...
حالا احساس میکنند که پر از مهربانی شدهاند. در این حال از آنها بخواهید به تک تک دوستان خود نگاه کنند و از مهربانی و محبت خود به آنها هدیه بدهند. هر کودک همانطور که نشسته، میتواند به دوستش نگاه کند و از دلش برای او مهربانی، شادی و محبت بفرستد. همهی ما میتوانیم این مهربانی را به دیگران بدهیم.
فعالیت 33
از کودکان بخواهید که هر یک از خانه، میوهای را با خود بیاورند. در وقت تغذیهی میان وعده، به کمک کودکان میوهها را دوباره بشویید، خرد کنید و در ظرفی بزرگ مخلوط کنید و اگر آنها دوست دارند، طعم دهندهای به آن اضافه کنند (شکر، آبلیمو و...) حالا یک نفر از آن میوهها در بشقابهای کودکان بریزد و همگی با شادی آن را میل کنند.
فعالیت 34
کودکان را دو نفر دو نفر در گروههای کوچک قرار بدهید. آنها میتوانند از یکدیگر دربارهی رنگهایی که دوست دارند، سوال کنند. مربی کاغذهای رنگی را در اختیار گروه کوچک کودکان قرار میدهد. یک چسب و یک قیچی در اختیار هر گروه گذاشته شود. بچهها، به نوبت برای دوستانشان بادبادکی با دنبالهای رنگی میسازند و به او هدیه میدهند.
فعالیت 35
دلقکها مظهر شادی هستند. کودکان میتوانند با کمک مقوا، کاغذ رنگی و وسایل مختلف یک ماسک دلقک درست کنند و با پنبهی رنگین یا پارچه برای آن دماغ قرمز بامزهای درست کنند. در اینجا یک نمونه آورده شده است. البته کودکان میتوانند ماسک را با سلیقهی خود درست کنند.
فعالیت 36
کودکان میتوانند با کمک کاغذ و تا، قورباغهای درست کنند و با هم مسابقهی قورباغه پرانی برگزار کنند. این قورباغهها در موقع حرکت با مزهاند و موجی از شادی در کودکان به وجود میآورند.
در این جا نمونه قورباغه آورده شده است.
فعالیت 37
بچهها میتوانند، کارت تبریکی برای یکی از دوستان خود با وسایل دور ریختنی تهیه کنند.